معنی محسن قرایی

حل جدول

محسن قرایی

کارگردان فیلم خسته نباشید


فیلم محسن قرایی

سد معبر

فرهنگ عمید

قرایی

زهد ورزیدن: فتادم در میان دُردنوشان / نهادم زهد و قرایی به در باز (عطار۵: ۳۳۳)، ای برآورده سر کبر از گریبان نفاق / نه به رعناییت یار و نه به قرایی قرین (سنائی۲: ۲۸۳)،

واژه پیشنهادی

قرایی

گوشه ای در دستگاه شور

زهد ورزیدن

لغت نامه دهخدا

محسن

محسن. [م ُ س ِ] (اِخ) رجوع به قاضی نوخی علی بن محسن شود.

محسن. [م ُ ح َس ْ س َ] (ع ص) تحسین شده. آراسته شده. نیکوشده. || وجه محسن، روی خوب. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء).

محسن. [م ُ س ِ] (اِخ) رجوع به فیض کاشانی ملامحسن شود.

محسن. [م ُ س ِ] (اِخ) نامی از نامهای خدای تعالی. (یادداشت مرحوم دهخدا).

محسن. [م ُ س ِ] (اِخ) ابن ابوالقاسم علی بن محمدبن... قاضی تنوخی. رجوع به ابوعلی محسن... و یتیمهالدهر ج 2 ص 114 و تاریخ گزیده ص 810 شود.

محسن. [م ُ س ِ] (اِخ) ابن موسی الکاظم (ع) فرزند امام هفتم شیعیان و او به فراهان مدفون است و به زاهد محسن مشهور می باشد. (از تاریخ گزیده ص 204).

محسن. [م ُ س ِ] (ع ص) نیکی کننده. (منتهی الارب). آنکه نیکی و احسان میکند. (ناظم الاطباء). نیکوکار. احسان کننده. نیکوکردار. مقابل مسی ٔ:
عالم و عادل تر اهل وجود
محسن و مکرم تر ابنای جود.
نظامی.
باشدی کفران نعمت در مثال
که کنی با محسن خود تو جدال.
مولوی.
که می برد به خداوند منعم محسن
پیام بنده ٔ نعمت شناس شکرگزار.
سعدی.
|| آنکه به خوبی میداند. || آنکه بر پشته ٔ بلند می نشیند. (از منتهی الارب) (ازناظم الاطباء).

محسن. [م ُ س ِ] (اِخ) قیصری (متوفی در 755 هَ.ق.) او راست: منظومه ٔ فرائض. (قاموس الاعلام ترکی).

محسن. [م ُ ح َس ْ س ِ] (ع ص) آراینده. || نیکوئی کننده. (از منتهی الارب). کسی که به لیاقت کاری میکند. (ناظم الاطباء).

محسن. [م َ س َ] (ع اِ) واحد محاسن. یکی محاسن. یعنی جای خوب و نیکو از بدن. (منتهی الارب). رجوع به محاسن شود.

معادل ابجد

محسن قرایی

479

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری